مصطفی معصومی

ساکن: آمل

متولد:17/8/1372

هنرمند هنرهای تجسمی )طراحی، نقاشی،هنر اِجرا، چیدمان و صدا)

عضو گروه بُرجاس

فوق دیپلم گرافیک

 
انفرادی:
پرفورمنس/? =context-text/خانه نمایش دا/ تهران/ 1398
پرفورمنس/ ? =context-text/ گالری ایسو/آمل/ 1398
نمایشگاه نقاشی/واعظان مرگ/گالری ایسو/ آمل/۱۳۹۷
نمایشگاه نقاشی/ دریازدگی/گالری ایسو/آمل/۱۳۹۵
 
نمایشگاه گروهی:
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/آنچه یافت می نشود، گشته ایم ما/گالری ایسو/آمل/1401
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/کوه مقدس/گالری ایسو/آمل/1400
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/شهر به مثابه قبرستان/گالری موتور خانه/شیراز/1400
نمایشگاه گروهی آموزشگاه هنری مقیم در مچاله/گالری ایسو/ آمل/1400
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/دست نوشته ها/گالری ایسو/آمل/1399
بازار کتاب هنری بُن گاه/ بُن گاه/تهران/1399
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/شهر به مثابه قبرستان/گالری ایسو/آمل/1399
هنر در قرنطینه/گالری ایوان1/تهران/1399
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/آنکه دوستت نیست،حتما دشمن است/گالری ایسو/ آمل 1399
پروژه های گفت و گویی  بُرجاس/ کلکسیون درد / گالری ایسو / آمل / 1398
پروژه های گفت و گویی بُرجاس/اَتُمیزه/گالری ایسو/آمل/ 1398
شرکت در نهمین سالانه هنر معاصر پرسبوک/سنگده/ ساری/1398
پروژه های بُرجاس/شرکت در بینال استریل/درسدن/ آلمان/ ۲۰۱۹
پشت نویسی/گالری ایسو/ همکاری با گالری طراحان آزاد/ آمل/1397
پشت نویسی/گالری دیدار/اصفهان/1397
پشت نویسی/گالری هومر/کرمان/1397
پشت نویسی/گالری آبان/شیراز/1397
کجکوک/ گالری نخستین گذار/اصفهان/۱۳۹۷
هنرمندان مازندران/ گالری نوران/ قائمشهر/ ۱۳۹۷
نمایشگاه گروهی برجاس/پروژه های آران/ تهران/ ۱۳۹۶
نمایشگاه گروهی برجاس/گالری آران/تهران/۱۳۹۵
خودنگاره/گالری ایسو/آمل/ ۱۳۹۵
نمایشگاه نقاشی هنرمندان معاصر ایران/ گالری ایسو/ آمل/۱۳۹۴
نمایشگاه نقاشی گروهی بُرجاس/گالری هنر/ساری/ ۱۳۹۳
 
نمایشگاه گردانی:
طراحی تخصصی/گالری ایسو/آمل/ ۱۳۹۵

 

دریا زدگی

هم ذهن پنداری

مدرسه ایرانشهر

بدن های ایدئولوژیک

این چرخ ها قصه ی بدنی را روایت می کنند که از آن من، تو و همه است.
بدن انسان ایرانی همواره مانند چرخی بود برای به حرکت در آوردن اتومبیلی که مقصد اش آرمان هایی آن جهانی بود. برای رسیدن به سعادت اُخروی همواره این بدن بود که باید فدا می شد. برای تحمل فقر ناشی از جنگ، این بدن بود که باید گشنگی را تحمل می کرد تا انسان ایرانی بتواند شعار خودکفایی را فریاد بزند. بدن ما همواره میان خواست های آسمانی و زمینی معلق بود، بی آنکه برای یک ثانیه هم که شده بتواند خودش باشد.

زن خوب، یک زن مُرده است.

تسخیر

قتل های سریالی ای که در آن تمام قربانیان یا قالب قربانیان زن اند؛ شاید تلاشی باشد برای به تسخیر در آوردن پوست، گوشت و استخوان هایی که از دید قاتل مرد آنطوری که باید؛ درست کنار هم چیده نشدند. یک قاتل سریالی در واقع خلقت را از نو آغاز می کند تا این گوشت و پوست و استخوان را اینبار بدستانِ خود در کنار یکدیگر آنطوری که می خواهد چیدمان کند تا مجددا زنی را خلق کند که کاملا مطابق با…

مطرودان

فرایند تسخیر، شاید انتقامی باشد از یک نوع طرد شدگی و دلتنگی. دلی که برای لانه ی گرم و نرمش تنگ شده و با اولین واکنشش نسبت به دنیای بیرون، یعنی سر دادن گریه، نارضایتی خود را از متولد شدن ابراز می کند و اولین چیزی که تسخیر می کند پستان های مادر است و آنهایی که پستان را رها می کنند، زن می شوند و آنهایی که رهایش نمی کنند، مرد.

مَکِش

آیا مرد بودن مساوی با مجرم بودن نیست؟ آیا برای مرد بودن دست کم به قسمی جانی بودن و خون آشام وارگی نیاز نیست؟

تقلیل یافتن زن به یک شیشه ی شیر و تقلیل یافتن مرد به یک خون آشام.

چون واقعیت این است که پشت هر مرد موفقی، یک زن مُرده است!

هبوط

بیانیه اثر:

غلت خوردن روی تخت. نوازش کردن گربه ی پشمالوم، کتی. سیگار کشیدن پشت پنجره هایی که منو از شر سر و صدای دنیای بیرون خلاص می کنن؛ دیوارهای بلند و بلند تر، هر چی بلند تر بهتر. ورزش صبحگاهی، نوازش کردن پسرم، لم دادن روی مبل و تماشای سریال مورد علاقم. هیچکس نمیتونه بهم بگه چه فیلمی رو ببینم یا نبینم، حتی پدر و مادرم. سر کشیدن پارچ آب و تا صبح پلی استیشن بازی کردن. شاشیدن توی سینک آشپزخونه و زل زدن به عکس های خصوصی خواهرم توو لپ تابش. پرسه زدن تو گوگل، تو زندگی آدم معروفا. چند بار ازدواج کردن، چند بار طلاق گرفتن و چطوری به شهرت رسیدن؟! خوندن کتاب مورد علاقم، ملت عشق. تماشا کردن عکس دوره ی بارداریم با یه لباس بلند سفید و براق. پوشیدن لباس عروسیم تو سالگرد ازدواجم و چشم پوشی فداکارانه ی شاهزاده ی من؛ از اینکه به روم نیاورد که لباس عروسیم چقدر برام تنگ شده! شمردن تعداد راه راه های پیژامم، کندن موی دماغم و میوه پوست کندن برای همسر و مادر بچه هام. لم دادن به قالی پشتی و تابوندن سیبیل هام، و لذت بردن از خوردن چای خوش عطری که زنم برام ریخته. قایم شدن زیر پتو، پچ پچ کردن و زیرزیرکی خندیدن. زیر زیرکی خندیدن، زیر زیرکی گریه کردن، عشق ورزیدن، دود کردن، ناز کردن، پول جمع کردن، زندگی کردن و در نهایت، آزاد بودن.